در مورد ( توسعه this fucking ) : !؟
بله ، تعجب نکنید ! ، این توسعه لعنتی ! ، دیس فاکینگ توسعه !
منظورم خود توسعه هستش ، توسعه اقتصادی اجتماعی و همه تئوری های علمی اش .
شما اگر در جامعه ای قصد داشته باشید مکانیزم توزیع ثروت و بهره مندی از
حقوق دولتی و اجتماعی را تغییر دهید ، به نفع گروه های خاصی از دست دیگران
خارج کنید ، برای اینکه بتوانید کارگران ساده تا کارمندان و متخصصان شرکت
ها و سازمان های دولتی را اخراج و بجای آن ها بستگان و خودی های تان را جذب
بدنه دولت کنید ،
برای اینکه عناصر بدون تجربه و تخصص و شایستگی
خودتان را ، ابتدا به صورت کارمزدی بعد قراردادی ، و در نهایت رسمی
آویزان دولت کنید ،
بایستی نیروهای رسمی موجود را ابتدا به خرید خدمت ،
سپس قرارداد عادی ، قرارداد کارمزدی ، روزمزد و ساعتی تغییر وضعیت داده و
نهایتا اخراج کنید ،
برای انجام این بی عدالتی ها و بسیاری دیگر که
یکایک خواهم گفت : به تئوری های توسعه ، بهره وری ، R&D ، دِوِلوپمنت
اند ریسرچ ! ، و خیلی چیزهای دهن پرکن دیگه که حتما بایستی چند تا اصطلاح
انگلیسی باکلاس هم توی اش بکار رفته باشد ! و کارشناسان تازه کار و تازه
فارغ التحصیل این رشته ها ، شدیدا نیاز دارید .
ادامه :
در این شرایط برای بعضی ها سوال پیش می آید که :
جل الخالق ! ، امنیت شغلی و رفاه کارگران آن قدر برای ما مهم است ، که در
قانون کاری که بعد از انقلاب ، آن هم به زور مجمع تشخیص مصلحت نظام (چون
شورای نگهبان با آن مخالف بود ! ) ، تصویب کرده و به اجرا گذاشتیم ، یعنی
کارفرمای بخش خصوصی را مجبور کردیم کارگری که کار نمی کند ، تنبل و
دردسرساز است را تحمل کنند ، حال چگونه است که خودمان در سیستم عریض و طویل
دولت و به پشتوانه پول بی حساب و کتاب نفت ، زورمان می آید که چند نفر
کارگر رسمی داشته باشیم ، حتی اگر بدون کار کردن هم حقوق بگیرند قاعدتا
نبایستی با سیاست های کلان حاکمیت در تعارض باشد ؟!؟!
آن گاه لازم است
کسی برای طرح کننده سوال توضیح دهد که لازمه توسعه اقتصادی کوچک کردن دولت
است ، واگذاری کار مردم به خود مردم ، افزایش راندمان کاری ، کاهش
چسبندگی جغرافیایی و سازمانی نیروی کار است ، ...
بعد با ملایمت برایش
از آن کارشناس توسعه حدیثی نقل کنید که گفته است : در کشورهای جهان سوم
توسعه حادث نمی شود ، مگر با تب آلود شدن حرکت های زندگی مردم آن کشورها !
.
بنابراین اندکی "تب آلود" کردن زندگی کارگران و کارمندان بیکاره و
مفت خوار و تن بارۀ دولتی که در راه رسیدن به توسعه آن چنانی و تمدن 1400
یا 4100 که چیزی نیست ؟ ، هست ؟ !
به احتمال زیاد طرح کننده پرسش و
شبهه که کارشناس به تازگی فارغ التحصیل رشته های : توسعه ، علوم اداری ،
منابع انسانی و ... است ، با تصور روزهای خیلی خیلی بهتر ، چشمش را بر
فاجعه انسانی و بی عدالتی و کلاهبرداری سطح کلان و ملی در شرف وقوع خواهد
بست .
و تا زمانی که حجم دولت آن قدر گل و گشاد گردد که سر از منازل و
بیوت و لانه ها در آورد و بیکاری متخصصان و رانت خواری آقازادگان و بی
هنران آن چنان عرصه را بر زندگی همگان تنگ کند ، چشمان اش را نخواهد گشود .
به احتمال زیاد ، هربار که در محفلی خانوادگی ، میهمانی ، عروسی ، از
او در مورد توسعه بپرسید ، ابروها را در هم کشیده ، آب گلو و کانالهای پشت
حلق را به زور جمع آوری ، قورت داده و غمی سنگین در چهره اش موج خواهد زد ،
یا زیر لب واژگان و عبارت نامفهومی را بریده بریده ادا می کند که از
لابلای آنها برای شما کلمات : توسعه و فاک fuck فقط مفهوم است !.
شما
با خود خواهید اندیشید : این هم قسمتی از ادا و اصول و اطوار تخصص است دیگر
، کاش من هم رفته بودم دانشگاه ، مدرکی ... چیزی ... برای خودم درست کرده
بودم ! ? .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر